معنی کاته هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو
کاته هکاردن
بچه زادن جانوران
ادامه...
بچه زادن جانوران
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کاتا هکاردن
کوتاه کردن، بریدن
ادامه...
کوتاه کردن، بریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
غارته هکاردن
غریدن جانوران
ادامه...
غریدن جانوران
فرهنگ گویش مازندرانی
کالی هکاردن
بریدن، دو نیم کردن، صدمه زدن
ادامه...
بریدن، دو نیم کردن، صدمه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کالش هکاردن
سرفه کردن
ادامه...
سرفه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کتیه هکاردن
حالت چرخیدن اشیا در گردباد
ادامه...
حالت چرخیدن اشیا در گردباد
فرهنگ گویش مازندرانی
گاله هکاردن
گلوله کردن، لفظی که در مقام تعرض به نوع غذا خوردن کسی گویند
ادامه...
گلوله کردن، لفظی که در مقام تعرض به نوع غذا خوردن کسی گویند
فرهنگ گویش مازندرانی
مانه هکاردن
نازیدن به چیزی، زیاد به خود بالیدن
ادامه...
نازیدن به چیزی، زیاد به خود بالیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
اتا هکاردن
پنهانی و دزدانه نگاه کردن
ادامه...
پنهانی و دزدانه نگاه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پته هکاردن
آب پز کردن مانند: آلوی آب پز و باقلای آب پز
ادامه...
آب پز کردن مانند: آلوی آب پز و باقلای آب پز
فرهنگ گویش مازندرانی
کوت هکاردن
انباشتن
ادامه...
انباشتن
فرهنگ گویش مازندرانی